موسیقی آرون امشا من در تب و تابه تو هم خونه خرابه تو هم من منه دیوانه ی آشق ای تو سه و سامانه من نیمه ی پنهانه من جان تو و جان ی آشق من آشقتم تو همه هد دور شد چشمه بد از تو و دنیای من و تو ای ماه الهی فقط کم نشد فسایت از چب و روزای من و تو سوین به لبخند تو دل من بند تو ای محروما تو جان بخو ای تو همه خواهشم توی عرامشم ای محروما تو جان بخو سوین به لبخند تو دل من بند تو ای محروما تو جان بخو ای تو همه خواهشم توی عرامشم ای محروما تو جان بخو تو میرسی از آتش چشمان تو یک شهر به هم میریزد هر بر که میبینم ات از دیدنت انگار دلم میریزد من با تو پرست شوقم و در حیرتم از این شب رویای حیرانم و حیرانم از این که تو شهر را این همه زیبایی زیبایی من در تب و تو به تو هم خونه خرابه تو هم من منه دیوانه ی آشق ای تو سر و سامانه من نیمه ی پنهانه من جان تو و جان ی آشق من آشقتم تا همه هد دور شد چشم ود از تو و دنیای من و تو ای ماه الهی فقط کم نشه فسایت از شب و روزای من و تو سوگن به لبخند تو دل مرد بنده تو این دهروما تو جان بخو ای تو همه ی خواهشم تو این آرامشم این دهراما تو جان بخو سوگن به لبخند تو دل مرد بنده تو این دهراما تو جان بخو ای تو همه ی خواهشم تو این آرامشم این دهراما تو جان بخو ای تو همه ی خواهشم تو این آرامشم این دهراما تو جان بخو ای تو همه ی خواهشم